هورد یا الاینس؟
ارسال شده: جمعه 19 اردیبهشت 1399, 10:38 pm
هورد یا الیانس؟
سوالی که جوابش بستگی به سلیقه افراد داره. اما اینجا میخوایم یه نگاه تحلیلی بهش بندازیم. اغلب هوادارای الیانس معتقدن که فرهنگ و تمدن و عقلانیتی که توی الیانس هست به هیچ وجه توی هورد نیست، هورد با تغییر هر جنگسالار رویکردش عوض میشه و این ریشه در ضعف نژادهای این جبهه داره، ولی الیانس همیشه یک سیاست مشخص و مدوّن داشته و داره. هورد باعث و بانی بسیاری از جنایات و تباهی ها و خرابی ها در دنیای وارکرفته در حالی که الیانس همیشه در جهت صلح و ترمیم جراحات آزراث قدم برداشته…
در طرف مقابل، هوادارای هورد معقدن که بدون هورد، فلسفه ی وجودی الیانس به کلی زیر سوال میره. بدون هورد وارکرفت بخش اعظمی از جذابیت خودشو از دست میده، چرا که هورد قابل پیش بینی نیست و خاکستری بودن بیشتر شخصیت هاش مزید بر این علت شده.
توی این پست میخوام با نگاهی بی طرفانه به این دو جبهه نگاه کنم، در اینکه هورد جنایات زیادی رو مرتکب شده شکی نیست، ولی باید یادمون باشه این الیانس(نایت الف ها) بود که اولین بار پای لژیون سوزان رو به آزراث باز کرد و الیانس بدون همراهی هورد چه در نبرد باستانیان و چه در نبردهای بعدی، توانایی عقب روندن لژیون رو نداشت و نداره. از اون طرف، شاهزاده خائن، آرتاس منتیل، کسی که به مراتب بیشتر از لژیون یا هورد یا هر جبهه دیگه ای به آزراث لطمه زد، برآمده از دل الیانس بوده. اگه هوادارای الیانس، کسایی مثل گولدان یا نرزول رو عضوی از هورد میدونن، پس آرتاس هم بی شک به عنوان ولیعهد لردران، عضو برجسته ای از الیانس بوده.
از طرفی دیگه، سرکوب ناجوانمردانه ی ایلیدن و ایلیداری بدون اینکه درک درستی از اهدافشون داشته باشن، تا حد زیادی دست گل الیانس بوده. اگر مدیو هم به عنوان آخرین نگهبان بخشی از الیانس به شمار بیاریم، کارنامه الیانس در تباهی و نابودی با هورد برابری خواهد کرد. وقایع تلخ و مهم دیگه ای مثل فساد و مرگ ایسرا، و همینطور مرگ مالیگوس، یعنی عملن مرگ دوتا از سیمایان و مهم ترین اژدهایان، مستقیم یا غیر مستقیم به خاطر سهل انگاری های الیانس بوده و هورد هیچ نقشی توی این وقایع نداشته. پس با این اوصاف الیانس اونقدرا هم پاک و سفید نیست و اگه منطقی نگاه کنیم، در برهه هایی به اندازه ی هورد خاکستری بوده.
اما هورد… جنایتش علیه درنای ها هیچ توجیهی نداره، مخصوصن نقش مستقیم دوراتان و اورگریم که بدون خوردن خون منراث و داشتن بهانه هایی مثل جنون خون، به قتل عام درنای ها ملحق شدن.
گولدان به خاطر تباهی های پرشماری به آزراث و درانور تحمیل کرد غیرقابل بخششه. نرزول هم با فاسد کردن آرتاس نقش مهمی توی جنایات تاریخ وارکرفت ایفا کرد. هرچند آرتاس بعد اینکه لیچ کینگ شد با اراده خودش در راه نابودی حیات در آزراث قدم برداشت و دیگه تحت تاثیر نرزول نبود. گاروش هم که معلوم الحال، جنگ هایی به پا کرد که هیچ دلیل موجهی برای وقوعشون نبود و تلفاتی به آزراث تحمیل شد که به راحتی قابل پیشگیری بودن. فاجعه نبرد دروازه خشم هم تمام و کمال به گردن هورد بود، هرچند سیلواناس نقشی نداشت.
البته این واقعیت که سیلواناس هم مصر بود راه آرتاس رو ادامه بده و برای جبران تلفات فورسکن، آنددهای جدیدی رو ایجاد کنه، مورد ملامت و سرزنش هست.
لپ مطلب اینکه، هورد و الیانس طرفدارای خاص و متعصب خودشونو دارن، قهرمان های خاص خودشون. از براکسیگار، ترال و وولجین گرفته تا لوتار، واریان و ولن… ولیکن تراژدی های داستان وارکرفت رو نمیشه به تنهایی فقط به پای یکی از این دو جبهه نوشت.
سوالی که جوابش بستگی به سلیقه افراد داره. اما اینجا میخوایم یه نگاه تحلیلی بهش بندازیم. اغلب هوادارای الیانس معتقدن که فرهنگ و تمدن و عقلانیتی که توی الیانس هست به هیچ وجه توی هورد نیست، هورد با تغییر هر جنگسالار رویکردش عوض میشه و این ریشه در ضعف نژادهای این جبهه داره، ولی الیانس همیشه یک سیاست مشخص و مدوّن داشته و داره. هورد باعث و بانی بسیاری از جنایات و تباهی ها و خرابی ها در دنیای وارکرفته در حالی که الیانس همیشه در جهت صلح و ترمیم جراحات آزراث قدم برداشته…
در طرف مقابل، هوادارای هورد معقدن که بدون هورد، فلسفه ی وجودی الیانس به کلی زیر سوال میره. بدون هورد وارکرفت بخش اعظمی از جذابیت خودشو از دست میده، چرا که هورد قابل پیش بینی نیست و خاکستری بودن بیشتر شخصیت هاش مزید بر این علت شده.
توی این پست میخوام با نگاهی بی طرفانه به این دو جبهه نگاه کنم، در اینکه هورد جنایات زیادی رو مرتکب شده شکی نیست، ولی باید یادمون باشه این الیانس(نایت الف ها) بود که اولین بار پای لژیون سوزان رو به آزراث باز کرد و الیانس بدون همراهی هورد چه در نبرد باستانیان و چه در نبردهای بعدی، توانایی عقب روندن لژیون رو نداشت و نداره. از اون طرف، شاهزاده خائن، آرتاس منتیل، کسی که به مراتب بیشتر از لژیون یا هورد یا هر جبهه دیگه ای به آزراث لطمه زد، برآمده از دل الیانس بوده. اگه هوادارای الیانس، کسایی مثل گولدان یا نرزول رو عضوی از هورد میدونن، پس آرتاس هم بی شک به عنوان ولیعهد لردران، عضو برجسته ای از الیانس بوده.
از طرفی دیگه، سرکوب ناجوانمردانه ی ایلیدن و ایلیداری بدون اینکه درک درستی از اهدافشون داشته باشن، تا حد زیادی دست گل الیانس بوده. اگر مدیو هم به عنوان آخرین نگهبان بخشی از الیانس به شمار بیاریم، کارنامه الیانس در تباهی و نابودی با هورد برابری خواهد کرد. وقایع تلخ و مهم دیگه ای مثل فساد و مرگ ایسرا، و همینطور مرگ مالیگوس، یعنی عملن مرگ دوتا از سیمایان و مهم ترین اژدهایان، مستقیم یا غیر مستقیم به خاطر سهل انگاری های الیانس بوده و هورد هیچ نقشی توی این وقایع نداشته. پس با این اوصاف الیانس اونقدرا هم پاک و سفید نیست و اگه منطقی نگاه کنیم، در برهه هایی به اندازه ی هورد خاکستری بوده.
اما هورد… جنایتش علیه درنای ها هیچ توجیهی نداره، مخصوصن نقش مستقیم دوراتان و اورگریم که بدون خوردن خون منراث و داشتن بهانه هایی مثل جنون خون، به قتل عام درنای ها ملحق شدن.
گولدان به خاطر تباهی های پرشماری به آزراث و درانور تحمیل کرد غیرقابل بخششه. نرزول هم با فاسد کردن آرتاس نقش مهمی توی جنایات تاریخ وارکرفت ایفا کرد. هرچند آرتاس بعد اینکه لیچ کینگ شد با اراده خودش در راه نابودی حیات در آزراث قدم برداشت و دیگه تحت تاثیر نرزول نبود. گاروش هم که معلوم الحال، جنگ هایی به پا کرد که هیچ دلیل موجهی برای وقوعشون نبود و تلفاتی به آزراث تحمیل شد که به راحتی قابل پیشگیری بودن. فاجعه نبرد دروازه خشم هم تمام و کمال به گردن هورد بود، هرچند سیلواناس نقشی نداشت.
البته این واقعیت که سیلواناس هم مصر بود راه آرتاس رو ادامه بده و برای جبران تلفات فورسکن، آنددهای جدیدی رو ایجاد کنه، مورد ملامت و سرزنش هست.
لپ مطلب اینکه، هورد و الیانس طرفدارای خاص و متعصب خودشونو دارن، قهرمان های خاص خودشون. از براکسیگار، ترال و وولجین گرفته تا لوتار، واریان و ولن… ولیکن تراژدی های داستان وارکرفت رو نمیشه به تنهایی فقط به پای یکی از این دو جبهه نوشت.